نقد فیلم آواز گنجشکها

فریاد بلند فطرت و بازگشت به خویشتن:

«آواز گنجشک ها» هفتمین فیلم بلند سینمایی مجید مجیدی پس از فیلم های بدوک پدر، بچه های آسمان، رنگ خدا، باران و بیدمجنون است.

داستان این فیلم درمورد زندگی کریم (رضا ناجی) کارگر یک مرکز پرورش شترمرغ است که با خانواده اش در یکی از روستاهای اطراف تهران زندگی می کند. کریم به دلیل خراب شدن سمعک دخترش و نزدیک بودن امتحانات او مجبور می شود به شهر بیایدتابرای دخترش سمعک تازه بخرد اما هزینه تهیه مجدد سمعک از توان او خارج است. کریم که به دلیل فرار شترمرغی از مرکزپرورش شترمرغها، کار خود را رها کرده، متوجه می شود که از طریق کار با موتورسیکلتش در تهران می تواند پول خوبی به جیب بزند و هزینه زندگی اش را تامین کند. او با آمدن به دل شهر با آدم های گوناگونی روبرو می شود. در عین حال پسر کریم به همراه دوستانش آرزو دارند تا «آب انبار» روستاراکه  بصورت متروکه می باشدرا از لجن خالی کنند و شاه ماهی قرمزی را به درون آن بیاورند

پیشنهادات برای نام نشریه کانون

هنگامی که قصد انتخاب داریم و نام برای سایت سینمایی خود را داشتیم با دوستان زیادی برای انتخاب نام مشاوره کردیم و در آخر به نتایج جالبی رسیدیم. در ادامه همین پیشنهادات را می خوانید. جالب است بدانید اندیشه فولادوند(بازیگر و شاعر) هم در این انتخاب ما را یاری داد که امیداورم در انتخاب نام مجله کانون موثر باشد.

گفتنی است دو نام هم من انتخاب کردم که توسط مجلات  سینمایی و سایت سینمایی به سرقت رفت که مجله24 همشهری و سایت سینمایی ژرده سینما از جمله آن ها می باشد

پس امسال حواستان را جمع کنید

چون حال سینما خوب نیست

سینما نقره

پرده سینما نقره ای رنگ است
آرامش درونی را به انسان می دهد

سینماتیک

از علامت نیک در طراحی لوگوی آن می توان استفاده کرد

مشابه مبحث فیزیک و به یاد ماندنی است

سینماتاران

تداعی کننده نام فیلم راز دشت تاران و کوئنتین تارانتینو است

وضعیت سینمای ایران تاریک است هنوز

در فرهنگ معین تاران به معنی تار و تاریک بودن است

سینماسی

دو حرف اول سینما را برداشتیم

پی نوشت:

سعی کردم نام هایی را پیشنهاد دهم که توسط هیچ نهاد-سازمان-مجله-روزنامه و ... مورد استفاده قرار نگرفته باشد و گر نه از این اسامی زیاد است مثل همین هفت

طلای سرخ

طلای سرخ یا Crimson Gold به کارگردانی جعفر پناهی، نوشته شده توسط عباس کیا رستمی و محصول سال 1382 که هیچ وقت در ایران به علت آنچه تاریک بودن گفته شد نمایش داده نشد. داستان فیلم از این قرار است :

سالها از جنگ گذشته و حسین ( با بازی حسین عمادالدین ) که مدتی هم در جبهه بوده اکنون به عنوان پیک موتوری برای یک رستوران کار میکند ، او زندگی ساده و فقیرانه ای دارد و تا چند وقت دیگر هم قصد ازدواج دارد. شغل حسین طوری است که شاهد زندگی آدمهای مختلف از اغشار مختلف است. برادر نامزد او که همکار و شاید تنها همصحبت اوست گهگاهی اقدام به دزدی می کند که در یکی از این دزدیها یک فاکتور خرید طلا به قیمت بسیار بالا پیدا میکند. او و حسین برای اینکه این جواهر را از نزدیک ببینند عازم یک طلا و جواهر فروشی در بالای شهر میشوند که در آنجا با رفتار تحقیر آمیز طلا فروش فشارهای عصبی حسین شروع میشود. بعد از این اتفاق، فیلم زندگی حسین و برخوردش با آدمها و زندگی هایی نه از جنس خودش را روایت میکند ... و پایانی تلخ که جای تامل زیادی دارد.

لوگوی کانون فیلم و عکس

با توجه به اتفاق نظر اکثر دوستان در پست قبلی ، تغییراتی در لوگوی شماره ۲ دادم که در تصویر می ینید. لوگو با فرمت PNG در دو طرح رنگ ( یکی آبی برای استفاده در زمینه سفید و دیگری خاکستری روشن برای استفاده در زمینه های تیره ) و در سایزهای مختلف خواهد بود. دوستان اگر نظر خاصی در مورد رنگ متن و سایر قسمت های لوگو دارند سریعتر اعلام کنند.